دل من مرده ولی شوق شهادت دارد...

دل من مرده ولی شوق شهادت دارد...
طبقه بندی موضوعی

از رئیسعلی تا رئیس حسن...

يكشنبه, ۲۲ شهریور ۱۳۹۴، ۰۲:۳۴ ب.ظ

چند روز قبل، روز ملی مبارزه با استعمار انگلیس بود که به همین مناسبت مطلبی رو نوشتم که قرار بود در یکی از روزنامه های کشور چاپ بشه و به هر حال نشد. اون مطلب رو می تونید اینجا مطالعه کنید.

داشتم تقویم جیبی ام را ورق می زدم. بر حسب اتفاق متوجه شدم که دو مناسبت که اتفاقا یکی شمسی و دیگری قمری بود درست پشت سر هم قرار گرفته است. نه تنها برای من، بلکه شاید برای خیلی های دیگر و حتی نویسنده کتاب "امیرکبیر یا قهرمان مبارزه با استعمار" هم جالب باشد که امسال یکی دو هفته پس از بازگشایی سفارت انگلستان در روز جمعه 12 شهریور یکصدمین سالروز شهادت رئیسعلی دلواری و روز ملی مبارزه با استعمار انگلیس را داشتیم و دو روز بعد مصادف با 21 ذی القعده آغاز صدارت امیرکبیر را. این دو هفته تکرار نشدنی چه شباهت هایی به آن زمان ها دارد! اگر در سال 1294 رئیسعلی دلواری در راه مبارزه با استعمار انگلیس و با سرب داغ نظامیان انگلیسی به شهادت رسید امروز اما در سال 1394 یعنی درست صد سال پس از رئیسعلی 24 ساله، دانشجویان این سرزمین به خاطر اعتراض به حضور مجدد روباه پیر نه توسط آن ها که توسط نیروهای خودمان به باد کتک گرفته می شوند! نمی دانم آن زمان در کشور چیزی به عنوان روزنامه بوده است یا نه، همچنان که نمی دانم ذوق زدگی در فرهنگ سیاسی و اجتماعی آن روز چه جایگاهی داشته است اما می دانم که اگر عده ای از روزنامه نگاران حال حاضر آنروز فرصت حیات می داشتند، روز 13 شهریور ماه این تیتر را می زدند که انگلیسی ها بدون دریافت غرامت بابت گلوله های شلیک شده توسط رئیسعلی و سوراخ شدن بدنه کشتی، پا به بوشهر گذاشتند... صد سال از شهادت رئیسعلی گذشت و ما امروز به جای آن که یکصد سالگی مبارزه با استعمار را جشن بگیریم، زیر پای نماد استعمار فرش قرمز پهن می کنیم و کاش فقط دردمان مستعمره بودن در فلان زمان بود، درد حداقل 9 میلیون هم وطن دفن شده در قحطی را کجای دلمان بگذاریم؟ بگذریم... همان دوایی را که رئیس جمهور محترم برای پرونده خون های آلوده تجویز کردند را اینجا هم مصرف می کنیم، مصرف خود سرانه دارو همه جا که مضر نیست! تازه به گمانم اینجا عملکرد دارو بهتر هم باشد چرا که اگر فراموشی، داروی درد 20 ساله محسوب می شود، حدود صد سال که دیگر جای خودش را دارد! اگر فراموشی داروی دردی است که دردمندان آن هنوز در این جامعه نفس می کشند، کشتگان قحطی تاکنون صد کفن پوسانده اند و لذا این داروی رئیس جمهور کارایی عجیبی دارد! فکر می کنم ایشان بیش از آن که حقوقدان باشند، پزشکی خوانده اند. چرا که با تفاسیری که اخیرا از قانون اساسی ارایه داده اند به نظر می رسد در این خصوص اندکی کمیتشان لنگ است. اما دو روز پس از رئیس علی می رسیم به امیرکبیر. کسی که به طور قطع تنها نقطه روشن حاکمیت قاجار در این سرزمین است. کسی که 39 ماه اجازه دست درازی نه فقط به خارجی ها که حتی به داخلی ها هم نداد و اگر در دنیای آن روز چیزی انگلیس -که آن زمان بیشتر انگل ایسم بود- و شوروی را متحد می کرد، صدراعظم ایران بود. همین الان یادم آمد که پس از امضای توافق که اخیرا تکذیب هم شده است یکی از روزنامه ها نگاره ای از فلان شخصیت کشوری در کسوت و لباسی شبیه به امیرکبیر چاپ کرد. تا آنجا که من می دانم و عموم تاریخ نگاران نوشته اند، قتل امیرکبیر مستقیما توسط انگلستان مدیریت می شد، همان انگلستانی که امروز به دنبال رای آوردن حامیان "امیرکبیر امروزی بعضیهایمان" در انتخابات مجلس است... پارادوکس جالبی است آن که انگلستان روزی به دنبال قتل امیر بود و امروز به دنبال صدارتش و جالب تر آن که یکی از دلایل توجیه خوب بودن توافق در آن طرف آب های ما، صدارت امیر و حامیانش است!!! شاهد سخنان من سخنان جان کری است که گفت: "اگر توافق تصویب نشود امیرکبیر(بعضیهایمان) در انتخابات به مشکل می خورد...! این چهارده روز تکرار نشدنی چه درس هایی برایمان دارد... یا دشمنمان دشمن نیست، یا امیرمان...

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی